گاهی لذت اصلیای که از خواندنِ مقالهای میبرم در من قال است و نه ما قال. دیدن نام راسل، فرگه، دیوید کپلن، یا کیث دانلان بهعنوان نویسنده، برایم تضمینِ لذت بردن از مقاله است.
گاهی تنها از ماقال است که مشعوف میشوم. فیالمثل، وقتی سرل میخوانم، اگر بخواهم به من قال فکر کنم همهی شورم برای خواندنِ مقاله را از دست میدهم و از بسیاری بصیرتهای موجود در نوشتههایش محروم خواهم شد.
اما، گاه هست که نه من قال و نه ماقال هیچ کدام (نه به تنهایی و نه با هم) به وجدم نمیآورند، بلکه کیْف قال است که مستی میآورد. مثال اعلایش برایم مقالهی ۱۹۷۷ کریپکی است. مهم نیست که با بیشتر آن چه کریپکی در مقاله میگوید مخالف باشم. شگفتیام از این است که چگونه میتوان این همه حرفِ نادرست را یکجا و پشت سر هم به این خوبی گفت.
من مبتنی بر متن شما، سلایق شما را جور دیگری می فهمم:
پاسخحذفبه نظرم می رسد، در بند اول، اگر دیدنِ نام راسل و مابقی به عنوان نویسنده، تضمین کننده "لذت بردن از مقاله" است، و این "لذت بردن از مقاله" طبعاً و احتمالاً یعنی "لذت بردن از محتوای مقاله"، این مطلب می شود همان لذت موجود درماقال و نه من قال، پس ظاهرا در این موارد هم اساساً و بیشتر از ماقال لذت می برید نه من قال. همچنین به نظر می رسد که اعتبار راسل و مابقی، نزد شما، بیشتر و اساساً برآمده از ماقال های پیشین آنها است که خوانده اید ونه برآمده از دیگر ابعاد شخصیتی غیر علمی آنها.
در بند سوم هم به نظر می رسد که باز هم از ماقال لذت می برید، البته از یکی از ویژگی های ماقال که می شود همان کیف قال، چرا که کیف که عرض است لزوما برای بود و نمود نیازمند جوهری است که همان ماقال یا چیزی است که گفته آمده است. یعنی این چگونگی نحوه بیان جذاب کریپکی (که چه زیبا توصیف اش کردید) ویژگی است از بیانات کریپکی که می شود همان ماقال.
در بند دوم هم که درست می فرمایید و از ماقال است که لذت می برید.
نتیجه اینکه احتمالا شما تاکنون مواجهه ای کامل و لذتی مبتنی بر من قال نداشته اید، اگر اصلاً به چنین لذتی باور داشته باشید/باشیم! و اساسا سلیقه شما بیشتر لذت بردن از ماقال است اگر نگوییم منحصرا اینگونه است. به نظرم معیاری خوب و دمِ دستی برای لذت ماقال و لذت من قال می تواند این باشد: همانطور که در لذت ماقال می پذیریم که ماقال لذید است هر چند من قال آدم نامطلوبی باشد، در لذت من قال هم می پذیریم که من قال و صدور هر چه از او لذیذ است هر چند ماقال چیز نامطلوبی باشد، به قول شاعر:
تو صدای دوست بشنو، چه اری چه لن ترانی،
به نظرم شما چنین حسی نسبت به راسل و مابقی ندارید، یعنی اگر آنها نوعاً چرند گو می بودند، در چشم شما چنین معتبر نبودند.
.
پ ن: فارغ از هر نوع ارزش داوری پیرامون این دو سبک از لذت بردن.