***
چون این مکتب را ادعا این است که خود را ماتریالیسم میپندارد، بحث و تحلیل این ادعا با توجه بقاطعیت ماتریالیسم دیالکتیک در ماتریالیست بودن ماهیت آن باید تشخیص گردد. و چگونه ممکن است با بودن مکتب دیالکتیک افراد دیگری با طرح پارهای مسائل خود را ماتریالیست بدانند و مدعی صفا و قطعیت او در اینراه باشند. بنابراین برای تعیین ماهیت پوزیتویسم منطقی نظر و رویه او را نسبت به فلسفه ما قبل او در اروپا بیان نموده و در نظریات این مکتب بحث مستوفی خواهیم نمود.
***
مقاله طولانی «بحث درباره چگونگی مکتب فلسفی پوزیتویسم منطقی» که در سه بخش (پیوندها: بخش اول، بخش دوم، بخش سوم) در شمارههای فروردین (۶)، اردیبهشت (۷)، و تیر (۹) از مجله «فرهنگ نو» در سال ۱۳۳۲ منتشر شده است ظاهراً نخستین بحث مفصل درباره آرای حلقه وین در زبان فارسی است. نویسنده مقاله «م. شاهوار» خوانده شده است. نویسنده در این مقاله،علاوه بر ارائه شرحی، به نظرم بهنحو قابل ملاحظهای دقیق، از خطوط کلی دیدگاههای پیروان اصلی این مکتب، از موضع آنچه خود «ماتریالیسم دیالکتیک» میخواند به نقد مدعیات آنان درباره منطق، علم، و اجتماع میپردازد. آن چه در پی میآید گزارش بسیار مختصری است از بخش اول این مقاله برای درک حال و هوای آن.
در بخش اول این مقاله، م. شاهوار سعی میکند پیشینه پوزیتویسم منطقی را در آرای فلاسفه پیرو «مکتب اصالت تجربه» که «از جان لوک شروع شده و به جیمز ختم میشود» ردگیری کند، و با ارائه تقریری از آن، جایگاه آن را در میانه طیفی مشخص کند که یک سر آن ماتریالیسم دیالکتیک است، یعنی «قاطعترین و ثابتترین فلسفه ماتریالیستی»، و سر دیگر آن ایدهآلیسم، «که با توجه به اختلاط و ناهمآهنگی و گسیختگی بنیان و اساس آن [...] خود انعکاسی از جامعه بورژوازی و از هم پاشیدگی پایه آن میباشد». در تقریر مواضع این مکتب نویسنده عمدتاً متکی است به گزارشی که از C.E. Joad نقل میکند، که علیالادعا «یکی از افراد جناح راست» است.
در بخش اول این مقاله، م. شاهوار سعی میکند پیشینه پوزیتویسم منطقی را در آرای فلاسفه پیرو «مکتب اصالت تجربه» که «از جان لوک شروع شده و به جیمز ختم میشود» ردگیری کند، و با ارائه تقریری از آن، جایگاه آن را در میانه طیفی مشخص کند که یک سر آن ماتریالیسم دیالکتیک است، یعنی «قاطعترین و ثابتترین فلسفه ماتریالیستی»، و سر دیگر آن ایدهآلیسم، «که با توجه به اختلاط و ناهمآهنگی و گسیختگی بنیان و اساس آن [...] خود انعکاسی از جامعه بورژوازی و از هم پاشیدگی پایه آن میباشد». در تقریر مواضع این مکتب نویسنده عمدتاً متکی است به گزارشی که از C.E. Joad نقل میکند، که علیالادعا «یکی از افراد جناح راست» است.
م. شاهوار سپس به سراغ نقد این مکتب میرود. مبنای نخستین انتقاد او بر این دیدگاه اجمالاً این است که پوزیتویسم منطقی، بر خلاف ادعای آن که فلسفه علمی است، «هیچ گونه ارتباط با فلسفه علمی و مثبت ندارد». دلیل اصلی او این است که چون پوزیتویست منشأ هر گونه معرفتی را از «معلوم حسی» (sense data) میداند، «امکان فهم علمی جهان عینی را نفی میکند، بلکه با هر نظریه و فکر ضد علم متحد گردیده و از آن حمایت میکند.»
نویسنده مقاله سپس به اصل «تحقق» و بیان شلیک از این اصل («دلالت و معنای یک حکم یا بیان همانا اسلوب و روش تحقق آنست») میپردازد و با ترجمه قطعهای از تراکتاتوس (6.53) ریشههای آن را در آرای «ویتجن اشتاین» نشان میدهد. او بحث کموبیش دقیقی میکند که چگونه شلیک برمبنای این اصل هر گونه دیدگاه متافیزیکی درباره «جوهر اجزای جهان و علل مشکله» آن را، اعم از ماتریالیستی یا متافیزیکی، بیمعنا میداند. او در ادامه تلاش میکند نشان دهد که اصل تحقق و فلسفه پوزیتویسم منطقی شلیک، بر خلاف تصور او، «نظریهای متافیزیکی است و بر خلاف اظهار او که میخواست پوزیتویسم را از متافیزیک برهاند خود مبلغ متافیزیک شد».
بخشی دیگری از بخش اول مقاله م.شاهوار به بحث از دیدگاههای کارناپ اختصاص دارد، با این معرفی از او که «شلیک در مجمع وین در جناح راست قرار داشت و کارناپ که جناح چپ را در آن مجمع رهبری مینمود سعی کرد تا کاری بهتر و درخشانتر انجام دهد». او توضیح میدهد که چگونه کارنپ به سراغ «تحلیل منطقی زبان» به عنوان روششناسی درست فلسفه میرود. م. شاهوار توضیح میدهد که کارنپ به جای این که چون شلیک هرگونه حکم فلسفی را بیمعنا وبیهوده بداند، آنها را در طبقه احکام منطقی که در نتیجه تحلیل منطقی زبان بدست میآیند میداند، وسپس از این بحث میکند که چگونه این تلقی از فلسفه، به عنوان بررسی روابط نحوی میان علایم زبانی، از «فقر فکری» و «فقر تئوری» رنج میبرد.
م. شاهوار در پایان بخش اول با اشارهای به پارهای از دیدگاههای نورات، بحث کوتاهی میکند درباره تبعات دیدگاههای کارنپ در درک ما از نظریههای علمی میکند و توضیح میدهد که چگونه این دیدگاهها به فرمالیسم در علم میانجامد، یعنی دیدگاهی که «در عصر حاضر بخصوص در فیزیک در مرتبه اول قرار گرفته است و علمای بورژوازی فقط در کار تهیه ضابطه formule برای جمع نتایج تجربیات خود میباشند».
***
پ.ن.
در نقل قولها و املای اسامی خاص سعی کردهام به متن اصلی وفادار باشم، اما در مورد نقطهگذاری چنین نکردهام.
خیلی ممنون که چیزهایی از این دست را معرفی میکنید. با نگاه به اینها از جمله این را هم میفهمیم که دنیا با ما شروع نشده است.
پاسخحذفخواهش میکنم و البته که کاملاً موافقم.
حذف